رهروان شهيد مصطفي احمدي روشن جمعه 7 بهمن 1390برچسب:, :: 18:23 :: نويسنده : رهروان شهيد مصطفي احمدي روشن
سرویس سیاسی – موساد سازمان اطلاعاتی و جاسوسی رژیم اسرائیل رسما مسئولیت ترور دانشمند هسته ای ایران را پذیرفته است .
به گزارش «تابناک »، نشریه «فارین پالسی این فوکاس » گزارشی را منتشر کرده که بر اساس آن یکی از مقامات آمریکایی گفته است که موساد عامل این ترور بوده است . این مقام آمریکایی که روز شنبه با آسوشیتدپرس گفتگو کرده اعلام کرده که موساد رسما به آمریکا اعلام کرده که آنان ترور دانشمند هسته ای ایران را انجام داده اند . در همین حال روزنامه تایمز لندن نیز جزئیاتی از عملیات موساد برای ترور شهید احمدی روشن را منتشر کرده است . شهید مصطفی احمدی روشن معاون بازرگانی سایت هستهای نطنز بود که پس از خروج از منزل توسط یک موتورسیکلت سوار با چسباندن یک بمب مغناطیسی در خیابان گل نبی تهران (میدان کتابی) به شهادت رسید. او دانشآموخته مقطع کارشناسی رشته مهندسی شیمی در سال ۱۳۸۱ از دانشگاه صنعتی شریف بود. ترور وی در سالگرد ترور دیگر استاد فیزیک ایران استاد شهید مسعود علیمحمدی صورت گرفت.
------------------------------------------------------------------------------- در تابناك بخوانيد : حضور رهبر انقلاب در منزل شهیدان احمدی روشن و رضایینژاد + تصاویرجمعه 7 بهمن 1398برچسب:, :: 18:18 :: نويسنده : رهروان شهيد مصطفي احمدي روشن
اگر مطلبي در باره اين شهيد داريد ميتوانيد عضو شويد و مطلب خود را بگذاريد
جمعه 7 بهمن 1390برچسب:اشعار در وصف شهداي جهاد علمي - شعر هاي در وصف شهيد مصطفي احمدي روشن, :: 17:49 :: نويسنده : رهروان شهيد مصطفي احمدي روشن
ترانه ای از سارا جلوداریان تقدیم به شهدای ترور
« سوگند »
نوشتم اسمتو رو آینه ی دل نوشتم اسمتو رو موج و ساحل
تو رو با لهجه ی بارون سرودم تو رو با هق هق مجنون سرودم
صدات سمفونی ترانه ها بود نگات نت دل انگیز خدا بود
نفسهات شمه ای از کربلا داشت لبات زخم هزاران ماجرا داشت
تو رگهای وطن، عشق تو جاری چه عطری مونده از تو یادگاری...
به این خاک مصیبت دیده سوگند به این صید به خون تپیده سوگند
به این پایان، به این آغاز سوگند به شور لحظه ی پرواز سوگند
نمی ذاریم که روح سرکش باد شکوه ردپاتو پس بگیره
نمی ذاریم که سرمشق شهادت تو متن خاطرات ما بمیره
سارا جلوداریان
-------------------------------------------------------------------------------------
بايد به بادهاي مجاور خبرنوشت
غافل از اينكه نام تو در عرش فاني است
روي تمام فاصله ها خط خون كشيد
اين شاخه نبات علي اكبر من است
حامد حجتي
----------------------------------------------------------------------------------------
غزل حسین سنگری تقدیم به شهید مصطفی احمدی روشن
بداهه ای تقدیم به روح بلند شهید مصطفی احمدی روشن
صدای پای تو در گوش آسمان پیچید
حسین سنگری ------------------------------------------------------------------------------------------------------------
برای شهید مصطفی احمدی روشن
این را همه می دانند که آدمها از برجها مهمترند
حبیب محمد زاده
---------------------------------------------------------------------------------
غزل مظاهر کثیری نژاد تقدیم به شهید بزرگوار احمدی روشن
تقدیم به شهید بزرگوار احمدی روشن
دوباره شد سبب خیر تیر دشمن من
خطا گرفت و پراند آتشی به دامن من
یکی اگر برود صد هزار می روید
نگاه کن که گلستان شده ست مدفن من
بدا به حال شما که ز نور می ترسید
خوشا به حال ضمیر همیشه «روشن» من
یکی یکی همه عاشقان شهید شدند
که سایه سار بسازد درخت میهن من
ز پای جهد به این سادگی نمی افتم
شرار شمع کجا و ضمیر آهن من
همین بس است برایم، همین که مظلومم
همین که از مو نازک تر است گردن من
همین که گردنتان را شکسته ام کافیست
چه باک اگر که به غارت برند جوشن من
چه خوب شد که نظر می کنم به وجه الله
خوشا به حال ضمیر همیشه «روشن» من
غزل مظاهر کثیری نژاد
--------------------------------------------------------------------------------------------------
غزلی از پروانه نجاتی تقدیم به شهدای علمی
خفاش ها که نور تورا برنتافتند درکشتنت زهرسوی عالم شتافتند
بی اعتنا به این که تو یک صبح روشنی قلب تو را به خنجر ظلمت شکافتند
در انتشار داغ تو جوشید آسمان باران وابر گیسوی اندوه بافتند
دستان بیقرار تودر خاک سوگوار ریشه زدندو راه به خورشید یافتند
چشم حسود کور که مردان آفتاب ذرات را به بارقه ی جان شکافتند
پروانه نجاتی
-----------------------------------------------------------------------------------------
نشانِ راهیست که درستْ رفتهایم،
شهیدِ استواریهای ایران، 3
خونی که از غیرتِ پیراهنت بر خیابان ریخت 4
جبههای که تو بودی،
خطِّ مقدّمِ شهادت بود در جنگِ جهانیِ سازمانِ ملل! 5.
ای کاش درختِ خیابانی بودم
6 حالا که در افقی دیگر طلوع کردهای، محمد مهدویاشرف-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
شعر جواد شیخ الاسلامی تقدیم به شهید عزیز؛ مصطفی احمدی روشن
تقدیم به شهید عزیز؛ مصطفی احمدی روشن:
نشسته ای خوش و خرم به روی بام جهان شده به نام تو روشن جهان و جام جهان
تو ساکتی و همه حرف می زنند از تو ولی سکوت تو گویاتر از کلام جهان
ستاره بودن و یکباره آفتاب شدن از این به بعد همین می شود مرام جهان
ستاره بودن و یکباره آفتاب شدن از این به بعد بداند قشنگ شام جهان
نبود و نیست جهان جای تو، برو بگذار جهان به نام تو باشد ولی به کام جهان
برو بگو به امام جهان: بدون شما جهان کجاست؟ جهان چیست؟ چیست نام جهان؟
بگو که سخت درافتاده اند دین داران دوباره با همه دنیا و با تمام جهان
بگو بگو که بیاید که سخت دلتنگیم بگو: به خانه نمی آیی ای امام جهان؟...
*****
نوشته اند : "فقط سنگ مي كُشد ما را كبوتريم و دم از جنگ مي كشد ما را"
كبوتريم و كبوتر هميشه دلتنگ است غم بزرگ و دل تنگ مي كشد ما را.
كنار آمدن با قفس؟ من و تو؟ مباد! مباد و فكر به اين ننگ مي كشد ما را
كنار هم هستيم و هنوز هم حرف از "فراق فاصله فرسنگ" مي كشد ما را
كبوتريم و دل تنگ ماست قاتل ما نگو كه "سنگ" و نگو "جنگ" مي كشد ما را...
جواد شیخ الاسلامی
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
شعر سید علی لواسانی تقدیم به شهید روشن
در این بساط، به جز شربت شهادت نیست میی که تلخی مرگ از گلو تواند شست صائب تبریزی
تا قیامت نمی رود از بین کشته ی یاری ندای حسین
نگرفته است ظلمِ شب از ما مصطفی احمدیّ روشن را
مصطفی بود و برگزیده شده از ازل روشن آفریده شده
احمدی بود و بانگ توحیدش در زمین و زمان شنیده شده
کهکشان بود او که در خونش روح خورشیدها دمیده شده
صبر کن، خون او طلوع کند صبح موعود را شروع کند...
□ می دهد مژده ی تداوم راه نغمه ی لا اله الا الله
سید علی لواسانی
----------------------------------------------------------------------------------------------------------
داغت به جسم سرد قلم جان می آورد
با خود هزار شعله ی سوزان می آورد برهان سرخ زخم تو لب باز کرد و حال هر دل به کوچ سبز تو ایمان می آورد شهری برای بدرقه ات سمت آسمان آیینه ، آب روشــــــــن و قرآن می آورد تشییع می شوی تو بر این دست ها و بعد آه از غمی که تلخی هجـــران می آورد دارد غـم تو چشــم مرا مثل زائـــری تــا بـــارگاه حضـــرت باران می آورد آغاز می شوی تو پس از رفتنت... کجا ــ خورشید را غروب ، به پایان می آورد؟!
پديده زارع
---------------------------------------------------------------------------------------------------------
پیشکشی ناقابل به کاروان شهدای انقلاب و به یاد شهید مصطفی احمدی روشن که با خون خود راه سید الشهدا در تاریخ ادامه دادند
دست تبر رسید و درختی بریده شد روحی جدید بر تن جنگل دمیده شد
هر چند استوار ولی باز کوه پیر زخمی عمیق خورد، کمی هم خمیده شد
رازی است در میان درختان که سیب سرخ وقتی رسیده شد که غریبانه چیده شد
گفتند:«در غروب هوا سرخ می شود» گفتیم در جواب:«چرا پس سپیده شد؟»
ما مرغ حق، جهان هم خوابند گوش کن از ناله های ماست که خونی چکیده شد . محمد مهدی خانمحمدی
-------------------------------------------------------------------------------------------------------
سرويم وهواي باغ و گلشن داريم خون جامه ي نو هميشه برتن داريم
تاکورشودهرآنکه نتواند ديد يک کشور،احمدي روشن داريم
بهمن نشاطي
--------------------------------------------------------------
یادداشت و شعر زهرا بشری موحد تقدیم به شهدای علمی
سرش بر پای ارباب است ، حر شد
-----------------------------------------------------------------------------------------------
غزل مرتضی جعفری تقدیم به شهدای علمی
دلهای روشن
این نخل ها بر پای تو برپاست تا صبح
این بیدها با بود تو شیداست تا صبح
طوفان اگر از شش جهت هر شب بتاز
این نخل ها ، این بیدها برجاست تا صبح
اینجا اگر نخلی بمیرد ایستادست
این شیوه ی مردانگی با ما ست تا صبح
حتی اگر بیدی بیافتد ،اوفتادست
یک بید دیگر جای او برخواست تا صبح
جز در نماز صبحمان سر خم نکردیم
این پیله تا پروانگی زیباست تا صبح
ما شهره ایم از ابتدا در شهریاری
دل های روشن بی قرار ماست تا صبح
مرتضی جعفری/بیست و دوم دی ماه نود
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
غزلی از مهرداد قصری فر به یاد شهید مصطفی احمدی روشنغزلی به یاد شهید مصطفی احمدی روشن
و دیگر شهدای جهاد علمی
یک لحظه چشم دیدن خود را به من ببخش آیینه های روشن خود را به من ببخش
پرواز را تو تجربه کردی...مبارکت حالا پر پریدن خود را به من ببخش
این گامهای خسته در آغاز راه تو وامانده اند...توسن خود را به من ببخش
من مرده ام تو زنده تر از قبل خود شدی برخیزو زود مدفن خود را به من ببخش
... این شعر را بگیر ولی در ازای آن آیینه های روشن خود را به من ببخش مهرداد قصری فر
----------------------------------------------------------------------------------- غزلی از محمد رضا وحید زاده تقدیم به خون پاک شهدای علم و همة شاهدان راه حقیقت
تقدیم به خون پاک شهدای علم و همة شاهدان راه حقیقت
اگر که شوکت این باغ، به چشم تنگ تو خار است به گوش خود بسپار این فقط شروع بهار است
به تیغ و دشنه تن ما نکرده پشت به میدان و نیز جای سر ما، نه شانه که سرِ دار است
از آن گلی که شکستید هزار غنچه بروید مباش در پی شاهد، فزون ز حد شمار است
به شهریاری شهر شرف رسیده و روشن دو چشم عشق که مردن به جز به معرکه عار است
به تشنه کامی این خاک جواب سرخ و صریحی است رگ گلوی من و ما که شکل حرف قصار است
هلا سیوف برهنه، شما و سینة چاکم که بیقراری ایل از صدای پای سوار است
شکستن گل اگرچه نشانده غم به دل باغ به جاده لاله نشاندن به پیشوازی یار است ---------------------------------------------------------------------------------------------------------
غزل امیر علی سلیمانی تقدیم به شهدای دانش
بگو به مردم کنعان ... به شهدای دانش
دیگر صلاح نیست پریشان بایستند مردان شهر تشنه ی باران بایستند
مردان شهر آمده اند از بهار خون تا روز های مرگ زمستان بایستند
همدوش با سه رنگ ، سپیدند و سبز و سرخ پای شکوه پرچم ایران بایستند
از نقشه های روشن این جاده های دور در ابتدای راه خراسان بایستند
از شهریاری همه عالم گذشته اند تا پای شهریار جماران بایستند
این خرقه های سرخ برازنده ی گل است شایسته است سوی گلستان بایستند جمعه 7 بهمن 1390برچسب:اشعار در وصف شهداي جهاد علمي, :: 17:12 :: نويسنده : رهروان شهيد مصطفي احمدي روشن
ميلاد عرفان پوربرای شهید مصطفی احمدی روشن و چشم روشنی خانواده اش:
امشب از داغی دوباره چشم تهران روشن است یوسفی رفته است ،آری وضع کنعان، روشن است
گرچه در بزم حماسه ، هیچ جای گریه نیست در هجوم شعله ها، تکلیف باران، روشن است
باز شمعی کشته شد با دست شب اما هنوز این شبستان کهن ، با نورایمان روشن است
کی میان ابرهای تیره پنهان می شود؟ آسمان ما که با خون شهیدان ،روشن است
مصطفی هم رفت، آری! او هم اینجایی نبود مردهای مرد را آغاز و پایان ، روشن است ----------------------------------------------------شعری از علی رضا قزوه به شهیدان علمی کشور
به شهید مصطفی احمدی روشن ، شهید شهریاری ، شهید علی محمدی و دیگر شهدای علمی
شب رفتنی است و راه ما روشن آیینه ی مهر و ماه ما روشن
عباس و شریعه و عطش با ماست از حرمله ها مترس آب این جاست ما روشن و راه آبها روشن
از خاردلان و سنگ اندازان با این همه شمر و ابن سعد اما نام تو کنار اربعین گل کرد نام تو کنار کربلا روشن
نام تو چقدر گشت چرخاچرخ نام تو چو نور در زمان چرخید چون خورشیدی در آسمان چرخید تو چرخ زدی برون شدی از خویش بر نیزه سر تو بود یا خورشید؟ ای مثل تلاوت دعا پر نور ای مثل تبسّم خدا روشن
از فتنه گر دروغ باف افسوس یاران جمل سوار کوته بین طلحه شده اند در مصاف ... افسوس! در خانه ی عنکبوتی شیطان مانند کلافه در کلاف افسوس! بوزینه ی روزگار بازیگر میرآخور فتنه اند این خواران بی پرده شدند و بی نسب هیهات! افتاده میان چاه شب هیهات! ناچار مرید شب شدند اینان یاران ابولهب شدند اینان اما پسر بهار بودی تو چون غیرت ذوالفقار بودی تو راه تو چو راه مرتضی پر نور
علی رضا قزوه
------------------------------------------------------------------------- غزلی از سید محمدحسین ابوترابی
ذرات خاک با تن تو حرف می زند ------------------------------------------------------------------------------------------------------- غزلی از محمد مرادی تقديم به شهيد مصطفي احمدي روشنبسم الله الرحمن الرحيم تقديم به شهيد مصطفي احمدي روشن 1- در سرش انفجار توطئه بود سايه... در رفت و آمدي تاريك شب: پر از سردي زمستان...نه.... شب فراسوي ممتدي تاريك
پيش از آن كه طلوع خنده كند و زمان صبح را پرنده كند سايه ... آمد... سياه... آشفته... درصدي زرد .... درصدي تاريك
بمب را در مسير كار گذاشت خار در خانه ي بهار گذاشت عابري شوم ... سايه اي وحشي... مرده اي زنده ، مرتدي تاريك
2- صبح شد ... آسمان شكوفا شد كوچه صد عاشقي تماشا شد آفتابانه پلكِ در وا شد و تو با خنده سرزدي روشن
گرم پرواز، باز شد بالت تا دمِ در .... علي به دنبالت شهر در استراحتي دلگير خانه در رفت و آمدي روشن
كوچه ... لرزيد... مصطفا!... پرواز! خون شتك زد كفِ خيابان را: از ازل چشمِ كافري تاريك! تا ابد نور ِ احمدي: روشن!
محمد مرادي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ----------------------------------________________ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شهید فرزانه به جهان شیدای طلب فکند آوای طرب همه سو مرغان چمن به رهایی نغمه به لب شد روشن چون گلشن دل های بیداران دریاها طوفانزا صحراها گلباران وطنم ایران وطنم ایران ستارۀ دانش و دین به طالع فخر و شرف شهید فرزانۀ ما پیاله چون لاله به کف همه خاک تو لاله نشان ای میهن من شده نام تو فخر جهان ای میهن من به فدای رهت سر و جان ای میهن من سر اگر برود تو بمان ای میهن من وطنم از پرتو دانش نور افشان شد نور افشان شد که شرف از خون دلیران گلباران شد گلباران شد پس از این تو ببین زصلابت شان سرِ خصم وطن بی سامان شد همه جا از خون شهیدان گل می روید گل می روید بِنِگَر چون لاله به باران رخ می شوید رخ می شوید
که وطن همه جا به جهان به صلابت شان به شکوه و شرف ره می پوید به یاد یاران چو دمی گیرد باران نوای باران خبر آرد از یاران به صبح ایران به صلای بیداران برآورد گل به گلستان بسیاران سحر آمد از پی شب....
-------------------------------------------------------------------------------------- شعری از معصومه ذوالقدری
در غم نام آوران باید گریست دیده پرخون، آنچه را دیده روایت می کند
تا بر هفت آسمانها برده ای
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------- ترانه ای از سمیه مردانی برای امام و شهیدان جهاد علمی
توی کابووسم یکی داشت میومد که دیدم عکس بهار تو دستشه! با عجب قدرتی عکسو پاره کرد به خیالش دیگه ناز شستشه □ اون ور دنیا یکی دین نداره جون میدن براش که انقلابیه این طرف یه مرد میدون که میاد هدیه شون براش عجب عذابیه □ قصد حرفای خیالی ندارم نیّتم فقط امامو گفتنه باغبونی که از بهارا برامون میگه و وظیفمون شکفتنه □ اونی که تا حرفشو شروع میکرد اشک مردم توی چشما جاری بود سرسبدترین گل باغ خد ا تو چش دشمنا مثل خاری بود □ مردی که ضریح قلب روشنش برای کبوتر آشیونه بود دلای ما میپریدن به هواش این پریدنا چه بی بهونه بود □ توکجای این جهان شرّ و شور عده ای حماسه سازی میکنن عده ای میان ولی که این میون بچه میشن بچه بازی میکنن
□ مگه آزادگی چیز بدیه! که یه عده دل به تاریکی می دن چرا از پرنده ها قصه نگیم وقتی که راهی آسمون می شن □ وقتی مردم دلشون با همدیگه اس همه جا دل میدن و دل میگیرن یکی توهین کنه به رهبرشون دهن گشادشو گِل میگیرن
□ کوچه ها هنوز پر از عطر شهید خونه ها هنوز پر از بوی بهار یتیما قد کشیدن اما بازم باغ قصه مون پره از گل و خار
هنوزم برادرای بد یه وقت یوسف رشید و می ندازن به خاک اما این بار کربلا جور دیگه اس حساب ما می شه با دشمنا پاک
توزمستون بهاری شده مون کلاغ فتنه که قار قار میکنه دونه های برف بهمن که میاد دلو از قصه خبردار می کنه
------------------------------------------------------------------------------------- شعری از رحیمه مهربان
شده ز نور شهادت، نگاهمان روشن
-----------------------------------------------------------------------------------------
*** شکستيم و آغاز روییدنیم
علی داودی
----------------------------------------------------------------------------
نفرین به تو تندیس آزادی دیدند دست افشان و پاکوبان تو را امروز شعر : رضا شیبانی
------------------------------------------------------------------------------------------------
مشق دوری را چگونه با دل بی تاب بنویسم نیستی بابا بی تو من فردا چگونه مشق بابا آب بنویسم باز بابا آب! باز بابا آب! باز بابا آب را بستند! رفته ای اما عمو عباس ها هستند پاسداران رشید یاس ها هستند در دل هر ذره می گفتی که یک رود است در دل هر ذره یک رود است و عالم شمر و نمرود است باز بابا شمرها بر خیمه ما آب را بستند اما کودکان شاداب دیدگان خواب را بستند صحنه گرچه سخت تکراری است فصل اینک فصل بیداری داستان این بار برعکس است نهر بین خیمه ها جاری است!
علی محمد مودب
یک رباعی از علی محمد مودببا نام خدا که نیت رفتن کرد پیراهن مشکی عزا را تن کرد این است ببین معجزه خون شهید یک اسم فضای شعر را روشن کرد ----------------------------------------------------------------------------------------
سرودی از مصطفی محدثی خراسانی برای شهدای علمی
ای بهار آشنایان ،ای سرود همصدایان
------------------------------------------------------------------------------------------------------
غزلی از مریم خجستهباید غزل پراند در آن آسمان که تو...
--------------------------------------------------------------------------------------------------------- ترانه ای از سعید بیابانکییه دماوند یه خزر یه زنده رود
|